بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

نان و سیاست . نان سیاست

من آن تیر خدنگم داغ بر دل

نشسته بر طلوع سرو حاصل

من آن تیر خدنگم حاصل زال

به مکر شیر حق در چشمه ی حال

من آن تیر خدنگم دشمن عام

به موطن می کنم صد جور زین نام

من آن تیر خدنگم زنده از سام

به نخوت مانده در آینده ی مام

من آن تیر خدنگم سبز بنیاد

به تغییر زمانه زرد چون کاد

من آن تیر خدنگم خصم هر شاد

به هر جا می روم چون رفت هر باد

من آن تیر خدنگم همچنان شاد

بماندم تا به امروز  شرم از داد

من آن تیر خدنگم آغشته در رز

به ایران می کنم هر روز این جز

برادرها برادر ها چه حاصل

ز رفتن در میان امن عامل

پدرها ای پسرها عاقبت ها

چه شد احوال تو  از زخم حدها

برادرها مام تن در مام موطن

بریزید و به حق خیزید زین تن

touch

در آیینه ات رقص و خدا شو  

زین گشتن بی حاصله وا شو  

تا کی به در منزل این هان  

واله شو و در عشق صدا شو

الف

خدایـــــــا عاشقان آیینه دارند 

درین هیهات ها کاشانه دارند

سهروردی

خدایا عاشقان را آسمان ده

دلی بیمار این نام  و نشان ده

خدایا غرق را ناجی نیالای

به بی باکی عاشق شرح فرمای

خدایا عاشقان را بی دوا کن

به معشوقی هراسان این دعا کن

خدایا عاشقان را درد خود کن

به رنجیدن ز بخشیدن غرق خود کن

خدایا عیب عاشق فاش گردان

جهان را در چنینی باش گردان

خدایا عاشقان دولت نخواهند

ازین آتش تنور و نان نخواهند

خواب

خدایا بنده ات روزهایی را می بیند که خمس عمرش را می دهد در یتیمستان . تی میکشد و غم می برد.

خدایا بنده ات روزهایی را می بیند از تو پر از تو جاری

خدایا بنده ات روزهایی را میبیند در مقابلت ایستاده ،عبا به تن ، فروتن

خدایا چه صفایی دارد بندگی تو

سیاه

مرد نیست این تلخ  

کیست  

چیست این چون هست  

نیست  

تلخ چیست  

قصه را آولخ کیست 

قصه را آخر چیست  

  

قصه تنگیدن یک دل ز غفاست  

قصه رنجیدن یک دل ز جفاست  

قصه یک روز خداست  

خواب در قصه این روز خدا عین طلاست  

خواب در همهمه ی باد شفاست  

قسمت باد دعاست  

لختی خواب صداست  

قصه یک روز شفاست .... 

  

کیست این مرد کیست  

قصه را آخر چیست