بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

نیشابور

یکی دیدم به رستنگاه یاغی 

به شرم رستن از این باغ باقی 

به خود گفتم دلیری کن بدران  

حجاب از چشم بیمار سراغی  

سراغش ده ز جان بخشی عطار  

ز گفتن های بیمار عراقی  

سراغش ده به خلوتهای خیام  

به بوی شبنم و صبح اقاقی  

به تقویم بلند مست خورشید  

به انگور و خم و دستار ساقی  

به افشاندن سرودن مهر دیدن  

به ایامی که می مانند باقی  

وحید راه تو تنهاست لیکن  

به همت می کند رخشان چراغی  

دریغا خوب من سیمرغ دربند  

نداند قدر تو هر سو چراغی