بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

tease

خدایا بنده ات جسم اش را گرو گذاشته تا روحش پرواز کند

خدایا بنده ات بازی می کند اما تو با او صحبت نمی کنی

خدایا بنده ات نمی داند آنچه می نویسد برای من است برای توست یا برای ماست  

خدایا بند از پای شما همان گشاید که بستست بهانست بگو بداند

خدایا بنده ات شب را می گذراند در روز ، روز را میگذراند در شب

خدایا بنده ات روز و شب را گم کرده ساعتش را طاقتش را

خدایا بنده ات محتاج است به این آشفتگی

 

return

خدایا بنده ات امروز خوشحال است دلتنگی تمام شد اولین سیب درخت را چید

خدایا بهار است سیب است ، آلبالو ، شکر

خدایا خدایا بنده ات عادت کرده به این بی عادتی به این هر روز ناپایدار

خدایا بنده ات شب ها را با تک تک ساعت می گذراند ساعتش خراب شد شب نمی گذرد

خدایا بنده ات در مدینه مانده به مکه راهش نمی دهند

خدایا بنده ات در مکه نمی گریید اما همگان .خوشحال است که المؤمن مرآة المؤمن

خدایا بنده ات قصه می نویسد از تو برای کاغذ

خدایا بنده ات مدینه نویس خوبی نیست اندازه نیست

خدایا بنده ات امشب آمده تا مدینه را از تو وام بگیرد

خدایا بنده ات دوباره آمده تا بی غرض از تو بنویسد