مامان : یکی برات تلفن زده بود گفت قاسمیه واسه حج دانش آموزی از سازمان دانش آموزی . جریان چیه
شماره ی خونش رو داد گفت زنگ بزنی کار واجب داره 346....... ب
همیشه شب ها هم استرس داشتند هم خوب بودن
هال
سازمان دانش آموزی اولین کاروان حج دانش آموزی رو میفرسته مکه یه جا هم واسه من دارن گفتم با شما صحبت کنم ببینم چی می گین
اوووووووم می خوای بری
آره اگه شما اجازه بدین
باشه چیکار باید بکنی چی میخواد
صبح باید بریم سازمان کاراشو انجام بدیم
گناه یعنی چی ؟
چرا احساس گناه از خود گناه بدتره چرا گناه از جلوی چشم آدم های دراز کشیده بهتر میگذره واضح تر
فکر خودمم جور نمی شه
صبح
کت شلوار بپوش زشته
نمی خواد مهمونی که نمی ریم
خوب حالا عوض کن چی میشه
هیچی همینا خوبه
اگه یه روز باشه که بابا و مامان سر این جور چیزا دعوا نکنن نه اگر یه روز باشه که بابا یه کم رعایت بچه ها رو بکنه حتما قیامت دیگه اون روز یک انتظار ساده لوحانه نیست نزدیکه
سازمان
سلام آقای محسن آبادی خوش آمدین
سلام قربان خسته نباشین
ممنون واسه این سفر حج اومدیم گفت یه جا واسش دارین من در خدمتم
بله قربان یکی انصراف داده این فرم ها رو پر کنین
بگیر پر کن
همون خودکارتون رو بدین بابا
تو یه خودکار نمیتونی تو جیبت بذاری به این سن رسیدی هنوز یک خودکار نداری مگه یه خودکار چنده ؟
نازل شدن عذاب خدا کون و مکان نداره باید همون جایی بیاد که نباید بیاد
جناب محسن آبادی 464300 تومن باید به حساب سازمان دانش آموزی به این شماره حساب توی بانک ملی خیابون بهار بریزین .فیشش رو هم تا فردا به ما بدین و دنبال کار پاسپورت هم واسه آقا وحید باشین اینا چهل روز جلوتر واسه ویزا میره عربستان
یک تراول 500 هزاری بانک کشاورزی سازمان تعاون پنج شنبه ساعت کاری بانک 12.30 آخرین مهلت خیابان بهار تاکسی تلفنی ساعت 11.30 همه چی بر وفق مراد
گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم
بانک
آقا شماره حساب درسته
بله پشت نویسی کن کارت شناسایی هم بده
من کارت ندارم
18 سالت شده
نه
خوب نمی تونی خردش کنی
آقا توروخدا امروز آخرین مهلتشه
نمی شه بده یکی برات خردش کنه
کی گفته جهنم وجود داره دنیا دار مکافاته به صرف اینکه پول داشتی بابات راضی بود که نشد پس گناهای شب گذر کجاست
آقا هیچ راهی نداره من چیکار کنم تا برم خرد بیارم می بندین
میشه یه تلفن بزنم
نه بیرون تلفن عمومی هست
سکه ندارم .وقتی تکه های خرد ارزش بزرگ پیدا می کنن جواب گناههای بزرگ چه جورین ؟
آقا سکه دارین هر چی بود شرمنده ام
ندارم پسر جان از اون سوپره بگیر
آقا سکه دارین
چقدری
هر چی بود می خوام تلفن بزنم
تلفن خرابه سر چهارراه پایین یکی هست
وقتی نمیشه حسرت خورد باید حرص خورد
سلام بابا بابا این تراول 500 ای رو باید خورد کنم منم کارت ندارم بیام اونجا هم می بنده چیکار کنم
کدوم بانکه
ملی بهار
گوشی ببینم علی کجاست
چیکار کنم
کوفت صبر کن ببینم چیکار کنم
برو پیشه حاجی ط یخچال فروشی داره بقل نمایندگی س من زنگ میزنم بهش خوردش کنه
عقربه های ساعت راننده تحت تاثیر هر چی که هست مثل همیشه حرکت می کنه ولی باید کند تر بچرخه
سلام حاج آقا .حاج آقای ط ؟
نیستن امرتون
با خودشون کار دارم
تلفن زنگ میزنه خوشحالم اما نگران
باشه حاج آقا میرم بانک بریم پسر جان تا خوردش کنم .
حاج آقا تاکسی هست بیاین بریم
نمی دونم چرا یاد تمام شهوت های برانگیخته قدیمی و جدیدم
لعنت به این شانس حاج آقا چقدر شلوغه میرسیم یا نه
نگران نباش بابا جان آشنان
ترس قشنگیه وقتی زمان برات هوو میشه وقتی فکر می کنی یا تو میبری یا عقربه های ساعت
حاج آقا دستتون درد نکنه ان شا الله جبران کنیم با ما میاین یا نه
می خنده نمیدونم واسه چی
نه پسر جان برو خدا به همرات
بهتر یه ترمز کمتر
بله آقای راننده خدا گر ز حکمت ببندد دری چند تا قفل ساز آشنا برات پیدا می کنه
درهای بهشت نداریم چون چند تا خدا هم نداریم
آقا خدمت شما اینم پول نقد
35700 تومن میپیچیم و لذت می بریم
خدایا یک هیچ به نفع بندت تو وقت اضافه اومدیم بازی برگشت هم هستیم
سازمان
آقای قاسمی رفتن
نه هستن رفتن نماز
نماز ؟
بله نماز
چه وقته نمازه الان وقت نهاره
ان شاالله رفتنی شدی
بله اگه خدا بخواد ما که داریم میریم خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه
همین جاست که مجبور میشی منتظر نزول اجلال ثانیه ها یکی پس از دیگری با مینی جوب کوتاهشون بشی یا اینکه منتظر رییس بشی تا با ریش کوتاه و مرتبش بیاد