بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

مرغ دیوانه

کجایی مرغ دیوانه نشسته بر در فردا

 

درین شبهای بیگانه یکی در بر دلم کوبد

نمی دانم چه می خواهد ازین بیمار دیوانه

چه می خواهی ز خون من ز تار و پود بیچاره

ازین عمق گل آلودی وزین جو دل آشوبه

من نخنای بر تن را دگر طاقت نمی ماند

وگر امشب تو هم نایی کجایی مرغ دیوانه

مر جز دل چه کار آید پریروی خراب آباد

وگر این را بگیری تو مرا جز تو چه می ماند

 

کجایی مرغ دیوانه نشسته بر در فردا

 

in mirrrrrrorrrr

خدایا بنده ات نمی داند این روزها که می گذرد از عمرش کم میشود یا به آن اضافه

خدایا بنده ات نمی داند ایمان سخت تر است یا ایمان

خدایا بنده ات نمی داند زلیخا خطا  کرد یا یوسف جفا

خدایا بنده ات بد که می کند تو را می بیند خوب که می کند خودش را

خدایا بنده ات به شرط با تو بودن تنها می ماند

خدایا بنده ات نمی داند سهروردی بندگی می کرد یا مولوی خدایی

خدایا تنهایی هم عالمی دارد

خدایا ترسیدم فرار کنم تنهایی ماندم

خدایا بنده ات نمیداند شریعت بود طریقت بود معرفت بود یا محبت

خدایا بنده ات خسته است کس نمی کوبد در

 

   

....

شمع را فکر جمع آمد نخست
در همین حالت که شد جانش بسخت
عقل را فکر بی پروا شدن
شیشه را سنگی به جان بینا شدن
دیده را باید که بی پروا نمود
از چه می ترسی دل دیوانه پود

اقاقیا

این نفس اقاقیا چون به دل هوا رسد

نفس مرا تکان دهد جان مرا جلا دهد

جامه ی نوبهاریش جلوه ی آسمانیش

دل ببرد جفا کند یاد تو را به ما دهد

۸۷.۱.۱۷

کاشمر

 

...

غریبه ای نه آشنا قریب جان بیا بیا

طلوع کن ستاره را بدر جهان بیا بیا

زمین با خاک تو . تلولو نشاط تو

بروز کن بهانه را بهانه کن بیا بیا

۸۷.۱.۳

بهار

هوا گرم است

صدای هق هق باد

صدای دانه های خفته بی تاب

صدای خلوت گرم شباهنگ

میان چکه ها و قصه ی خاک

هوا گرم است پیچک مست پرواز

ز شاخ این درخت کهنه ی آز

هوا گرم است اینک پنجره باز

دل و  فکر و زبان در شعله ی ناز

هوا گرم است رقص چله ی نور

میان غنچه ها و لشگر خار

رسد اینک بهار مست و خندان

دهل کوب و غزل خوان . باز رقصان

۸۴.۱.۱۴