بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

بعضی وقتها

بعضی وقتها که می آید اما نمی رود.

برادرزاده ام کتایون

خدایا خیرگی می کند این هزاران هزار سالت در این به سال نرسیده  

خدایا سخن نمی گوید این چند هزار سال مهر ٬ می بارد  

خدایا روز است وقتی می خندد می خندی  

خدایا بنده ات عرش می بیند در فرش کودکی  

خدایا بنده ات ساکت است وقتی او حاکم است  

خدایا می درخشد تویی در چشمانی به قدر جویی  

خدایا بنده ات شد باخت رفت در این هزاران هزار سال به سال نرسیده  

نظرات 2 + ارسال نظر
. شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ق.ظ

برادرزاده ات کتایون.

? چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ

zendegi kon ke shayad...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد