-
trip
یکشنبه 27 مردادماه سال 1387 12:31
کجایی مرغ دیوانه غروبی ساحلی پر کرد نهانی ها نپوشاند و دل خونین نمایان کرد ساحل فرح آباد ساری اگر آن روی مهرویم بداند راز مهرویی به ناکس ها نتازاند سمند طاق ابرو را اگر طاقت به جان ماند وگر دل را امان باشد بگوید نازک اشکم سریر آه مهرو را روستای ماسوله خدایا بنده ات از تب و تاب گناه افتاده شکسته خدایا بنده ات از این می...
-
today
جمعه 4 مردادماه سال 1387 13:32
خدایا هر فرازی را فرودی است بی فرازان را چه سودیست ؟ خدایا دل اگر تنگ است قاتل رنگ است خدایا تاب را توبه کجاست ؟ خدایا نظم را عزم چراست ؟ خدایا قصه ها تنهایند شعر ها بیمارند راز را با که شود گفتن خدایا بنده ات در دلش تنگ است جامه اش بی رنگ است عاری از لکه ننگ است تنهایی خدایا بنده ات راه نداشت حسن را خانه نیافت کوچ...
-
tease
دوشنبه 31 تیرماه سال 1387 08:18
خدایا بنده ات جسم اش را گرو گذاشته تا روحش پرواز کند خدایا بنده ات بازی می کند اما تو با او صحبت نمی کنی خدایا بنده ات نمی داند آنچه می نویسد برای من است برای توست یا برای ماست خدایا بند از پای شما همان گشاید که بستست بهانست بگو بداند خدایا بنده ات شب را می گذراند در روز ، روز را میگذراند در شب خدایا بنده ات روز و شب...
-
return
چهارشنبه 5 تیرماه سال 1387 13:12
خدایا بنده ات امروز خوشحال است دلتنگی تمام شد اولین سیب درخت را چید خدایا بهار است سیب است ، آلبالو ، شکر خدایا خدایا بنده ات عادت کرده به این بی عادتی به این هر روز ناپایدار خدایا بنده ات شب ها را با تک تک ساعت می گذراند ساعتش خراب شد شب نمی گذرد خدایا بنده ات در مدینه مانده به مکه راهش نمی دهند خدایا بنده ات در مکه...
-
talk to me
پنجشنبه 30 خردادماه سال 1387 22:47
خدایا بنده ات نگران است نگران تو خدایا بنده ات نگران است نگران خودش خدایا بنده ات نگران است نگران او
-
testing time or tasting time
سهشنبه 14 خردادماه سال 1387 18:43
خدایا بنده ات هم بازی شبانه اش را یافته ؛ قبطه می خورد به مورچه ها در اصرار خدایا بنده ات شب پره شده در شب به نور مهتابی راضی گشته خدایا بنده ات این روزها بنده های عجیب می بیند تازه کجایی ؟ خدایا بنده ات عجله دارد که بیشتر نداند خدایا امشب کاغذ ندارم با خودکار بیگانه ام خدایا بنده ات ناراحت است از خودش بیشتر می نویسد...
-
hero in imagination
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1387 19:34
خدایا بنده ات بازی را باخته چند هیچ به نفع تو . خدایا اینجا باد پاییزی می آید بوی پیراهان یوسف می دهد خدایا اینجا اینجاست پر از تو خالی از او خدایا بنده ات تنگ است چون نمی داند چه رنگ است خدایا چه کسی سنگ مرا می فهمد بت رنگین مرا چه کسی می شکند خدایا فردوسی است این روزها بسی رنج بردم درین سال سی عجم زنده کردم بدین...
-
in nothing
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 17:42
خدایا امیدوار کننده بود خدایا َ هر کس به در خانه حسن آمد نانش دهید و از ایمانش مپرسید که هر کس که نزد خدا به جان ارزد نزد حسن به نان ارزد َ خدایا َ من تو را مشغول می کردم دلا یاد آن افسانه کردی عاقبت َ خدایا َ دیده را باید که بی پروا نمود از چه میترسی دل دیوانه پود َ خدایا َ هزاران نکته می خواهد به غیر از حسن زیبایی...
-
look in water .reflex .deep
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 19:27
خدایا بهار است گاهی باران می بارد گاهی آفتاب .دو دلم خدایا بنده ات تصمیم گرفت قانع باشد اما حیف است به دریا رسیدن و به سبویی قانع شدن را چه کند خدایا بنده ات نمی داند خطر کند یا ضرر کند خدایا بنده ات سالها پی آرامش گشت اما می بیند مطلوبش نیست خدایا گشتن قدس تر است یا یافتن و ماندن خدایا بنده ات نمی داند بنده ی دیگرت...
-
in prison
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 23:24
خدایا سلام خدایا بنده ات دوباره آمده تا قفل زندان بشکند تا از او تویی بسازد خدایا بنده ات دوباره آمده ابراهیم وار پی شکستن خودش خدایا فتح مدینه مهم تر بود یا فتح خدیجه ؟ خدایا بنده ات می خندد چون نمی تواند گریه کند خدایا بنده ات به مجالس سبعه رسیده : تو مرا دل ده دلیری بین روبه خوش خوان و شیری بین خدایا اگر باشی کلمات...
-
.....
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 11:28
زندگی خوابگه چلچه ها تا دم صبح دم صبح خدا
-
مرغ دیوانه
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 20:42
کجایی مرغ دیوانه نشسته بر در فردا درین شبهای بیگانه یکی در بر دلم کوبد نمی دانم چه می خواهد ازین بیمار دیوانه چه می خواهی ز خون من ز تار و پود بیچاره ازین عمق گل آلودی وزین جو دل آشوبه من نخنای بر تن را دگر طاقت نمی ماند وگر امشب تو هم نایی کجایی مرغ دیوانه مر جز دل چه کار آید پریروی خراب آباد وگر این را بگیری تو مرا...
-
in mirrrrrrorrrr
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 20:36
خدایا بنده ات نمی داند این روزها که می گذرد از عمرش کم میشود یا به آن اضافه خدایا بنده ات نمی داند ایمان سخت تر است یا ایمان خدایا بنده ات نمی داند زلیخا خطا کرد یا یوسف جفا خدایا بنده ات بد که می کند تو را می بیند خوب که می کند خودش را خدایا بنده ات به شرط با تو بودن تنها می ماند خدایا بنده ات نمی داند سهروردی بندگی...
-
....
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1387 11:43
شمع را فکر جمع آمد نخست در همین حالت که شد جانش بسخت عقل را فکر بی پروا شدن شیشه را سنگی به جان بینا شدن دیده را باید که بی پروا نمود از چه می ترسی دل دیوانه پود
-
اقاقیا
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1387 12:13
این نفس اقاقیا چون به دل هوا رسد نفس مرا تکان دهد جان مرا جلا دهد جامه ی نوبهاریش جلوه ی آسمانیش دل ببرد جفا کند یاد تو را به ما دهد ۸۷.۱.۱۷ کاشمر
-
...
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1387 12:09
غریبه ای نه آشنا قریب جان بیا بیا طلوع کن ستاره را بدر جهان بیا بیا زمین با خاک تو . تلولو نشاط تو بروز کن بهانه را بهانه کن بیا بیا ۸۷.۱.۳
-
بهار
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1387 12:05
هوا گرم است صدای هق هق باد صدای دانه های خفته بی تاب صدای خلوت گرم شباهنگ میان چکه ها و قصه ی خاک هوا گرم است پیچک مست پرواز ز شاخ این درخت کهنه ی آز هوا گرم است اینک پنجره باز دل و فکر و زبان در شعله ی ناز هوا گرم است رقص چله ی نور میان غنچه ها و لشگر خار رسد اینک بهار مست و خندان دهل کوب و غزل خوان . باز رقصان...
-
دلتنگی (For who that face to face me )
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1387 19:54
خدایا بنده ات خواب را همبازی تنهایی اش کرده چه کردی با بنده ات خدایا بنده ات یا خواب است یا تنهاست در خواب با توست خدایا بنده ات از کار نمی هراسد با کار تنها می شود خدایا بنده ات این روزها پیامبر امید است در تنهایی خدایا بنده ات راست می گفت لیلی کافر بود به رحم خدایا بنده ات نمیداند تو بسیاری یا او اندک است خدایا بنده...
-
دلتنگی (for mine)
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1387 19:52
خدایا بنده ات امشب تنها نیست به تنهایه های قبلی خود می خندد خدایا بنده ات حرفی برای نوشتن ندارد فقط تو را دارد خدایا بنده ات گاهی نیست گاهی هست اما گاهی هست اما نیست خدایا بنده ات از دیروز تا امروز فقط تو را ثابت یافته خدایا بنده ات امشب سر ناسازگاری دارد از تو به تو می گوید فراموش کرده خود را در تو خدایا بنده ات...
-
دلتنگی
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 11:26
خدایا بنده ات نمی داند این روزها خودش را فهمیده یا در عشقی از خود گذشته خدایا بنده ات نه اهل است نه نیاز به اهل بودن دارد توست خدایا درین شبهای بیگانه یکی در بر دلم کوبد نمیدانم چه می خواهد ازین بیمار دیوانه خدایا لیلی کدام بود همان که دل ما را فروختی یا آن که قرار دلفروشی نداشتیم خدایا لیلی مجنون ،مجنون تر بود یا...
-
دلتنگی
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 11:25
خدایا بنده ات دیر آمده خیلی وقت است با تو نمی گوید از تو می گوید خدایا بنده ات این روزها کمتر به تنهایی نمی رسد خدایا بنده ات به خاطر تمام کسانی که دوستش ندارند تو را دوست دارد خدایا بنده ات این روزها بنده آزاری می کند توبه اش را شکسته خدایا بنده ات زودتر از همیشه آمده هوا تازه تاریک شده آسمان خونین است خدایا بنده ات...
-
دلتنگی
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 11:24
خدایا سلام دیر وقت است بودی می فهمیدم خدایا بنده ات این روزها از بالا به خود می نگرد یک از هزاران شده خدایا بنده ات رد پای تو را نمیجوید رد پای خود را نمی یابد خدایا بنده ات این روزها از تو به تو میگوید از همه به خودش نمیفهمد تو را در همه خدایا بنده ات نمی شنود تقدیر را فروخته به چوب پنبه خدایا بنده ات این روزها کار...
-
که یکی جز به همه یک نشود (دو)
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 11:13
مامان : یکی برات تلفن زده بود گفت قاسمیه واسه حج دانش آموزی از سازمان دانش آموزی . جریان چیه زنان این دیار دریا دلند جریان نداره نمیدونم چی گفت شماره ی خونش رو داد گفت زنگ بزنی کار واجب داره 346....... ب سلام آقای قاسمی وحید محسن آبادی آقا من در خدمتم زنگ زده بودین امر کنید یه جا واسه حج داریم میری یا نه ؟ بعضی وقت ها...
-
که یکی جز به همه یک نشود (یک)
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 11:09
فصل اول از ایران تا ایران تابستان بود از همان تابستان هایی که اگر نمی آمد بهار تکراری می شد من تنهام . تابهشت فاصله زیاده . ولی به زور هم که شده باید رفت بهشت . از اولین ها بودم که با من بودن وارد سازمان دانش آموزی شده بودم به من ام استوار بودم دستم به خدا هم می رسید .آلوده روزمرگی و خسته از هر چی که تکراری نبود ....
-
دلتنگی
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 11:05
دلتنگی حج سالهای نزدیک اما دور
-
۷
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1386 22:40
۷