خدایا بنده ات هم بازی شبانه اش را یافته ؛ قبطه می خورد به مورچه ها در اصرار
خدایا بنده ات شب پره شده در شب به نور مهتابی راضی گشته
خدایا بنده ات این روزها بنده های عجیب می بیند تازه کجایی ؟
خدایا بنده ات عجله دارد که بیشتر نداند
خدایا امشب کاغذ ندارم با خودکار بیگانه ام
خدایا بنده ات ناراحت است از خودش بیشتر می نویسد دلتنگ است
خدایا بنده ات دیگر دروغ نمی گوید تو هستی
خدایا بنده ات نمی داند چرا اینها را می نویسد
خدایا بنده ات تا ندارد می خواهد چون داشت خسته می شود نمی خواهد
خدایا درین عالم یک چیز هست که آن چیز فراموش کردنی نیست
خدایا بنده ات هنوز می خواهد نهج البلاغه بخواند نمی تواند
خدایا بنده ات هر روز درس پس می دهد درسی که می داده
خدایا بنده ات آزمایش را می شناسد اما
خدایا بنده ات نمی داند صبر بهتر است یا جبر
خدایا خیام است این روزها
جامی است که عقل آفرین می زندش صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف می سازد و باز بر زمین می زندش
خدایا کوزه اگر شکست تا تازه شود باید خاک شود وقتش نیست
خدایا کوزه شکسته دکور شده بمانم
خدایا او آمد و نماند بگذار بداند
خدایا بنده ات نمی داند تقدیر تعیین می کند یا تقصیر
خدایا تمام شد بنده ات آرام شد
خدایا کوزه اگر شکست تا تازه شود باید خاک شود وقتش نیست...
خدایا بنده ات نمی داند صبر بهتر است یا جبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟
WHAT DO YOU THING?
صبر در جبر خلوص اختیار است .
think فکر کنم منظور همین بوده
خدایا بنده ات دلتنگ است تو کجایی؟
خدایا بنده ات مولوی می خواند لذت نمی برد.
خدایا بنده ات تنها نیست جداست ..