خدایا سلام
خدایا بنده ات دوباره آمده تا قفل زندان بشکند تا از او تویی بسازد
خدایا بنده ات دوباره آمده ابراهیم وار پی شکستن خودش
خدایا فتح مدینه مهم تر بود یا فتح خدیجه ؟
خدایا بنده ات می خندد چون نمی تواند گریه کند
خدایا بنده ات به مجالس سبعه رسیده : تو مرا دل ده دلیری بین روبه خوش خوان و شیری بین
خدایا اگر باشی کلمات نیستند کجایی
خدایا بنده ات بارها به تو ثابت کرده که چیزی را به خودش ثابت نمی کند
خدایا بنده ات دست به دعا پا در رکاب زمان گذاشته سالهایش می گذرند
خدایا دلشدگان شنیده ای
خدایا بنده ات هر روز که می نویسد با تو شروع میکند اما بدون تو می میرد
خدایا بنده ات هنوز از سه اصل تو را شناخته غیر تو چیزی هست ؟
خدایا بنده ات دین مند نیست به سراغ تو اگر می آید خودش و توست
خدایا بنده ات توبه کرده .توبه کرده که دیگر مهربانی نکنی
خدایا بنده ات می دود هر شب نفس نفس می زند به دیباچه ی سعدی می اندیشد
خدایا بنده ات وقتی تنهاست من است تو نیستی
خدایا من اگر ما بودم چه غم که توام
خدایا بنده ات به محاوره رسیده از تکلف گذشته عامی می پرستد تو را
خدایا اگر تو را گم کنم کرا پیدا نمی کنم
in prison .why?? but why not
خدایا بنده ات بارها به تو ثابت کرده که چیزی را به خودش ثابت نمی کند...
جمله ی کاملیه ..
چسبید.
سلام.
فتح مدینه با فتح خدیجه چه نسبتی دارد؟ قافیه و تنگی و ...؟!!!
خدیجه محمد را کشف کرد.
علیک.
همین که عکس العمل داره نشان تنگی قافیه نیست.
محمد خدیجه را کشف کرد .
کیفیت روح تعیین می کند که عاشق که باشد و معشوق هم